English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5371 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spares U اقلام اضافی وسایل یدکی
maintenance float U شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
overhead personnel U پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
gaps U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
gap U عدد اضافی که به یک گروه داده اضافه میشود.
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
media U وسایل
facilities U وسایل
means U وسایل
plant U وسایل
furniture U وسایل
accouterment U وسایل
plants U وسایل
assets U وسایل
mess gear U وسایل غذاخوری
layouts U ترتیب وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
salvage U وسایل اسقاطی
utility U وسایل رفاهی
means of production U وسایل تولید
push botton U وسایل خودکار
chaffing gear U وسایل ضد سایش
salvaged U وسایل اسقاطی
fitment U وسایل نصب
fitments U وسایل نصب
install U از کارانداختن وسایل
essential elements U وسایل ضروری
installs U از کارانداختن وسایل
bedding U وسایل خواب
means U استطاعت وسایل
layout U ترتیب وسایل
loading facilities U وسایل بارگیری
utensils U وسایل اسباب
salvaging U وسایل اسقاطی
utensil U وسایل اسباب
mess kit U وسایل غذاخوری
salvages U وسایل اسقاطی
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
installing U از کارانداختن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز
tentage U وسایل چادر
sundry items U وسایل متفرقه
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
war material U وسایل جنگی
erosion U فرسایش وسایل
dust collection equipment U وسایل گردگیری
attachment U وسایل وابسته
furtherance U تهیه وسایل
mnemonics U وسایل یادیار
artificial suporters U وسایل محافظتی
artificial aids U وسایل کمکی
tentage U وسایل چادرزنی
building plant U وسایل ساختمان
cable accessory U وسایل کابل
cryptomaterial U وسایل رمز
Home appliances U وسایل خانگی
communication channels U وسایل ارتباطی
tools of research U وسایل تحقیقات
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
test equipment U وسایل ازمایش
captured material U وسایل اغتنامی
tentage U وسایل چادرها
sonic equipment U وسایل اوازی
rigging warrant U فهرست وسایل
scuba diver U غواص با وسایل
fabricator U سازنده وسایل
subsistence U وسایل زیست
accessory equipment U وسایل یدکی
sonic equipment U وسایل اوایی
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
on hand U وسایل موجود درانبار
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
aid U کمک وسایل کمکی
smokers U وسایل رفاهی ناو
provisions U وسایل لازم توشه ها
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
aided U کمک وسایل کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
pararaft U وسایل نجات چتربازی
caddying U حامل وسایل بازیگر
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
sail locker U انبار وسایل ملوانی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
mounting U سوار کردن وسایل
servicae life U عمر خدمتی وسایل
pool equipment U وسایل پارک موتوری
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
communication U مراوده وسایل ارتباطی
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
caddies U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddie U حامل وسایل بازیگر
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
place setting U وسایل میز غذاخوری
place settings U وسایل میز غذاخوری
stockage U وسایل موجودی در انبار
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
cryptodevice U وسایل رمز کردن
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
mass media U وسایل ارتباط جمعی
golf bag U کیف وسایل گلف
accommodation U منزل وسایل راحتی
accommodations U منزل وسایل راحتی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
gun bag U کیسه وسایل توپ
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
hi fi U وسایل ایجاد صدا
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
deck load U وسایل روی پل کشتی
caddy U حامل وسایل بازیگر
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
check out equipment U وسایل بازدید محل
clamping device U وسایل قید و بست
clamping fixture U وسایل قید و بست
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
drawing instrument U وسایل رسم فنی
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
light armor U وسایل زرهی سبک
wracks U قفسه مهمات و وسایل
plug U ورودی که به وسایل مختلف
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
racks U قفسه مهمات و وسایل
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
wracked U قفسه مهمات و وسایل
splint U وسایل شکسته بندی
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
high lift device U وسایل برای زیاد
rack U قفسه مهمات و وسایل
Recent search history Forum search
2New Format
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1تحت نظارت سازمان اتوبوسرانی رشت و حومه
1nternal brand management of destination brands: Exploring the roles of destination management organisations and operators
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
1filter-based devices
1 Add a recovery email to secure your account
1offshoring
2چشمتون روشن چي ميشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com